نوروز 94
سلام به پسر قشنگم
عیدت مبارک بهترینم یک سال دیگه هم کنار تو بهترین گذشت و یک سال دیگه بزرگتر شدی نفسم
ما هم مثل همه درگیر عید و تمیزکاری و خرید بودیم و از اونجاییکه اسفند واسه محسن ماه خیلی شلوغی دو تایی میزدیم بیرون و حسابی بهمون خوش گذشت شمام دیگه امسال کاملا عید و مراسم عید درک کردی و نکته به نکتش ضبط کردی واسه همه هم تعریف میکردی
یه غروبم با محسن رفتیم تجریش بازار سرپوشیده خیلی خوب بود شمام چند تا وسیله واسه چهارشنبه سوری خریدی ولی انقدر چهارشنبه سوری سرو صدا بود که شما حاضر نشدی تو کوچه بری فقط با بابامحسن تو حیاط چند تا فشفشه روشن کردی سریع برگشتی خونه گفتی بقیش تو باغ باباجون روشن میکنم اینجا خوب نیست
یه روز اسفندی که دیدیم هوا خوبه به پیشنهاد شما رفتیم پارک پرواز واسه گربه ها سوسیس خریدیم بردیم فکر نمیکردیم انقدر گربه اونجا باشه همه گربه های پارک دورمون جمع شده بودن خیلی خوب بود
البته نتونستیم از همشون عکس بندازیم
این درختم نویانی واسه مامانیش درست کرده فدات بشه مامانی
اینم یه روز دیگه عکس نویانی با اولین شکوفه ها
اینم پسر ما که عاشق اسب تو پارک حاضرم نیست به کسی بده
واندر احوالات خونه تکانی که پسر طلای ما کمک فراوان به مادرش کرد
ماسک میزنه میگه مواد شوینده اذیتم نمیکنه
عاشق لباس پلیس از صبح که بیدار میشه میگه تنم کن حالا این آقای پلیس واسه مامانش بخار شور میکشه
جشن نوروز با خاله سولماز فرشته هاش رفتیم کافه خلاقیت که خیلی بهتون خوش گذشت شمام همش میرقصیدی با دیدن حاجی فیروز خوشحال بودی
اینم هنرنمایی نویانی که نیمکتای آشپزخونه چسبونده میگه باcircleدرست کردم
تخم مرغای امسال نویانی رنگ کرد که خیلیم قشنگ شده بود
و روز جمعه بعد رنگ کردن تخم مرغا با اسرار خواست که زودتر هفت سین بچینیم و بعد 4 سال بدون استرس هفت سین رو میز گذاشتیم البته با کمک پسرم و بیشتر سلیقه خودش
خدایا شکرت که یکسال دیگه فرصت زندگی بهمون دادی
قرارشد بعد سال تحویل سریع راه بیفتیم به سمت ساری با همدیگه چمدونارو بستیم تا شما خوابت نگرفت چند تا عکس کنار هفت سین ازت گرفتم خیلی مشتاق بودی واسه ساری رفتن همش میپرسیدی کی میریم هنوز سال تحویل نشد انقدر پرسیدی تا خوابت برد عشقم موقع سال تحویل خواب بودی عزیز دلم
تو ایام عیدم به دید و بازدید گذشت و البته به شما خیلی خوش میگذشت یه شبم عروسی دختر یکی از دوستای نزدیکمون بود که شما برای اولین بار اومدی عروسی از دیدن عروس و داماد کلی هیجان زده شدی جالب این بود که همه چیز عروسی با عروسی ما که فیلمش دیدی مقایسه میکردی میگفتی مثل عروسی شمافدای پسرم بشم که همه چیز ضبط کرده بود من خبر نداشتم
3 روزم رفتی یه روستای ییلاقی تو یه خونه روستایی بالای کوه که فوق العاده ترین جایی بود که تا حالا دیده بودیم و خیلی خیلی بهمون خوش گذشت 13 بدرم همونجا موندیم
اینجام نویانی داره نگاه میکنه محسن چه جوری طعمه ماهی آماده میکنه
یه آقایی آهنگ میزد با سازی به اسم للوا به زبون مازندرانی نویانی داره میرقصه
نویان این تفنگ اصلا از خودش دور نمیکرد این گلم واسه مامانیش چید
نویانی از دیدن گاو هیجان زده شده
یه خانم چوپانی 3 تا گوسفند آورده بود بسته بود تو عکسا مرحله به مرحله ببینید نویانی چطور گوسفندارو فراری میده و خانم بیچاره هم دنبال گوسفندا از دست این وروجک
و در آخر دو تا کلمه خوشمزه از نویانی
سوزن تایگر یعنی سوزن ته گرد
میز مطهری یعنی میز تحریر
خدایا شکرت به خاطر همه نعمنهای قشنگت