5سالگی کوچولوی خونه ما

نویان جونم پسر قشنگم یک سال دیگه از مادری من گذشت و شما یک سال دیگه بزرگتر شدی

از یه طرف خیلی خوشحالم که یک سال دیگه بزرگتر شدی و آقا شدی و از طرف دیگه ناراحتم که دیگه داری دوران کودکی پشت سر میزاری و میشی مرد کوچیک مامان

امسال اولش تصمیم داشتم یه تولد خانوادگی کوچیک بگیرم ولی شما انقدر واسه تولدت ذوق داشتی و برنامه ریزی میکردی که دلم نیومد و از اونجایی که فعلا کارتون مورد علاقت بن 10 ازم خواستی تم بن 10 واست بگیرم هر چند از بن 10 خوشم نمیاد ولی به اقتضای سن و اینکه بچه های مهد انقدر گفته بودن که شما ندیده همش حفظ بودی و مجبور شدم اجازه بدم ببینی  نخواستم دل کوچولوت بشکن و تم بن 10 واست انتخاب کردم البته تا چند روز قبل تولد سوپرایز بود و هر روز میگفتی مامانی میشه تولد بن10 بگیری خواهش میکنم و منم میگفتم باید فکرام بکنم ولی وقتی فهمیدی خیلی خوشحال شدی عزیزم و این واسه ما یه دنیا ارزش داشت

خیلی تولد خوبی بود و به شما حسابی خوش گذشت نفس خونه ما

این کیک هم داستانی داشت روزی که تولد بود با نویان رفتیم همون قنادی که کیک سفارش دادیم شیرینی بخریم که دیدیم یه کیک مثلا بن 10 تو یخچال از خانم پرسیدم این کیک ما گفت بله من که هنگ کرده بودم از بس کیک زشت بود نویان تا فهمید کیک ماست با تعجب گفت این که اصلا بن تن نیست پس ماتیریکس کجاست این اصلا تقلبی باید پلیس بیاد شمارو ببرهخانم با یه حالتی که اصلا جوابی نداره فقط نویان نگاه کرد منم که دیگه پیش نویان نمیتونستم چیزی بگم گفتم بعدا میام باهاتون حرف میزنم ولی شب که بابا محسن رفت کیک بیاره دیدیم بللله یه کیک دیگه درست کردن و ایندفعه کاملا خوب شده بودو خانم واسه نویان پیغام فرستاده بود که دیگه پلیسا نیان مارو نبرن

به نویان گفتی اول یه آرزو کن بعد شمع فوت کن انقدر رفته بود تو حس که نمیشد بیرونش آورد

بعد هم گفت آرزو کردم انقدر پول داشته باشم هر روز واسه خودم جایزه بخرمنه اینکه بچم هر روز جایزه نمیگیره

120 ساله بشی عشق خوشمزه خونه ما