یه هفته خوب
سللللام بر مهربانترین پسر دنیا اول از همه ٣١ ماهگیت مبارک گل پسر مامان دیگه داری مرد مامان میشی فقط این منم منمات داره دیوونمون میکنه حس استقلال طلبی و اینکه همه کارارو خودت بکنی اینم یه مرحله دیگه هست میگذره
هفته ای که گذشت خیلی خوب بود اول اینکه مامان جون و باباجون اومدم پیشمون و شمام مهدکودک نرفتی و خیلی بهت خوش گذشت یه شب رفتیم تیراژه و شما با باباجون سوار وسیله ها میشدی و حسابی خیلی خوب بود
دوشنبه ساعت ٢ هم پرواز کردیم به سمت کیش البته با تاخیر و ساعت ٥.٣٠ کیش بودیم شمام که همش میگفتی داریم میریم کیش دریا شنا کنیم انقدر که دریارو دوست داری عشقم
اینم نویان جون تو فرودگاه در انتظار سوار شدن هواپیما انقدر ذوق داشتی که میخواستی همین که رسیدیم سوار هواپیما بشی عشقم
تا رسیدیم برنامه ریزی کردیم تا وقتمون هدر نره وهمون شب رفتیم کشتی تفریحی که شما واسه سوار شدن کشتی بازم داستان داشتی از بس هولی عزیز مامان اصلا دوست نداری انتظار بکشی ولی وقتی سوار شدیم دیگه آروم شدی و خیلی به هر سه تامون خوش گذشت وشمام انقدر دست زدی جایزه هم گرفتی
فردا صبحشم رفتیم مهمترین قسمت یعنی خرید و اونجا یه فروشگاه مادرکر پیدا کردم و واسه عشقم کلی لباسا و کفش خوشگل خریدم بعدازظهرشم رفتیم تور جزیره و جاهای مختلف جزیره
پسر خوشگلم وسیله هاش گذاشته تو کوله پشتیش وآماده واسه بیرون رفتن
شبشم جاتون خالی رفتیم پدیده شاندیز و یه شام خوب با موزیک شاد و رقص و شادی عشق مامان
فردا ش رفتیم کشتی آکواریوم و غروبشم پارک دلفین ها که شما واسه این قسمتش لحظه شماری میکردی و همش میگفتی من برم تو استخر با دلفینا شنا کنم آقا که دید شما خیلی گیر دادی بری شنا کنی دستت و گرفت که مثلا ببرتت شمام واسه اینکه کم نیاری میگی نه من آخه مایو نیاوردم نمیتونم شنا کنم فدای اون زبونت بشم
اینجام پسرم از خستگی بغل بابامحسن خوابیده ولی انقدر پسر خوش اخلاقی بود تا یه چرت کوچولو میزد سرحال میشد و دوباره میپرید وسط
این عکسم شما داری فکر میکنی سوار شتر بشی یا نه که بالاخره سوار شدیم و خیلی باحال بود سه تایی نشستیم رو شتر بیچاره فکر کنم شتر کلی فحش بارمون کرد ولی خیلی باحال بود فکر کنم به من بیشتر خوش گذشت
این دوتا خوش تیپم عشقای من هستن
عاشق ایتن تیریپ دست توی جیبتم که خیلی بهت میاد عمر مامان
از اونجایی که عشق مامان هیچ جا از پارک دست نمیکشه تو پارک دلفینها یه قسمتش از این پارکا داشت که دیگه پسر ما از خود بی خود شد و جالب اینجاست که میگفت اینجا جشن مهدکودکم
این پسر خوشتیپم که میبینین آقا نویان که بعد از خوردن بستنی چتراش گذاشته روی سرش و میگه من گوز (گوزن) شدم شاخ میزنم
واینم عکسی که به خواست شما با دلفین انداختیم و شما تونستی نازشون کنی
پسر مامان کنار هر شغلی یه عمو میزاره و صداشون میکنه تا خلبان حرف میزد میگفت مامانی عمو خلبان به من چی گفت نمیدونم حالا چرا اصرار داشت خلبان با نویان حرف بزنه
خیلی سفر خوبی بود و نویان مامان حسابی پسر خوش سفری بود غیر از همون استقلال طلبی های همیشگیش
و بازم تشکراز محسن عزیزم که همیشه صبور و مهربون کنارمون دوست دارم بهتری همسر و بابای دنیا