بدون عنوان
سلا خوشگلک مامان
اگه بدونی چقدر خوردنی شدی انقدر حرفای بامزه یاد گرفتی که نگو تا دعوات میکنیم میگی اه چرا من اذیت میکنی یا اگه یه کاری بکنم به من میگی از دست تو مامانی حرفای خودمون و بهمون تحویل میدی .
تو مهدکودکم شعرای جدید یاد گرفتی یه سره داری زیر لب میخونی جدیدترین شعرتم دینگ دینگ دینگ ساعت که با اون زبون بچه گونه خیلی ناز میخونی.
دستشویی رفتنتم که دیگه داستانی فقط واسه آب بازی هر ٥ دقیقه میگی جیش دارم که بری اون تو یه دوش بگیریم تو پوشکم دیگه اصلاً جیش نمیکنی فکر نمیکردم انقدر زود کاملاً خودت کنترل کنی.
یه اخلاق بدیم که داری دستشویی غریبه نمیری و انقدر نگه میداری خودت تا به خونه برسیم که خیلی از این قضیه نگرانم دیشب که داشتیم از شمال برمیگشتیم تو راه با اینکه پمپرز داشتی هر کاری کردیم جیش نکردی بعدشم که بردیمت دستشویی میگفتی اینجا کثیف آشغال من جیش نمیکنم خلاصه با کلی التماس و صحبت و البته تمیز کردن دستشویی جیش کردی الهی مامان فدای پسر تمیزش بشه.
راستی رفته بودیم شمال باز شما حساسیتت شروع شد ایندفعه از چشمات که چشمای نازت قرمز شده بودن جالب اینجاست که همون روز امیر علی هم به خاطر حساسیت لباش و چشاش باد کرده بود دوتاییتون بردیم دکتر دکترم گفت عین همید یه دارو بهتون داد که خداروشکر زودم خوب شدید.راستی آقای دکتر از دوتاتون عکس گرفت که داشته باشه.
امروز رفتین مهد کودک جدید کلاسای تابستونه هم داره شروع میشه منم باید تصمیم بگیرم چه کلاسایی بفرستمت
امیدوارم همیشه تو زندگیت یه آدم موفق باشی
دوستت دارم عسل مامان