35 lماهگی
سلام سلام صد تا سلام به خوشگل مامانی
اول از همه 35 ماهگیت با تاخیر تبریک میگم عزیز دلم پسر خوشگل من دیگه به سه سالگیت کمتر از یکماه مونده وشما روز به روز داری بزرگتر میشی و من دلتنگ برای روزهای کوچولوییت
نویان جونم تو این مدت یه اتفاق بد افتاد اونم اینکه شما داشتی توپ بازی میکردی توپت رفت زیر میز رفتی برداشتی وقتی داشتی بلند میشدی پیشونیت خورد به لبه تیز میز و شکاف برداشت من و بابا محسن داشتیم میمردیم همینطور پیشونیت داشت باز میشد فقط تنها کاری که کردیم سریع یخ گذاشتیم رفتیم دکتر که خداروشکر یخ باعث شد دیگه شکافته نشه دکتر معاینت کرد و گفت خدارو شکر خوبی ولی خیییییلی مارو ترسوندی ولی خدارو شکر به خیر گذشت فقط یه خورده کبود شدو زخم شد که الان خوب خوب شد
دیگه اینکه رفتیم شمال خیلی خوش گذشت البته باباسهراب واسه یه پروژه ای نبود که جای خالیش خیلی حس شد مخصوصا اون شیطونیهایی که با هم میکردین و بیرونایی که با هم میرفتین
ولی خونه اونکیکی باباجون کلی بازی کردی هوا هم خوب بود تو باغ بهت خوش گذشت خاک بازی کردی چند تا لگن گرفته بودی با یه قاشق خاله بابامحسن اونجا بود بهت گفت نویان داری چی کار میکنی گفتی دارم زبرا کیک درست میکنم مثل مامانم که درست میکنه واسم تولد میگیره شمع میزاره من فوت میکنمقربون اون شیرین زبونیات برم من
با باباجون تو حیاط کشاورزی میکردی به باباجون میگی اونکیکی باباجون شما از مامانت اجازه گرفتی اومدی کشاورزی من از مامانم اجازه گرفتم پسرم فوق العاده با ادب شد و شدیدا رو مامان باباش حساس
وااای عزیزم گزنه تو باغ دستت زد کلی گریه کردی میگفتی مامانی گزنش خیلی عصبانی بود دستم گاز گرفت
همچنان امیر علی به چنگ زدن ادامه میده و ما نمیتونیم یه لحظه تنهاتون بزاریم هر وقتم که این کار میکنه شما با یه لحن با مزه ای میگی ای وروژک این کار نی نی های بد
تم تولدت انتخاب کردم البته با نظر شما و سفارش دادیم تا 18 میارن کیکم هنوز هیچی خوشم نیومده
آتلیه سه سالگیتم رفتیم آتلیه نیلچی حالا هفته دیگه آماده میشه عزیزم ولی شما اصلا نخندیدی و همه عکسات جدی بود پسرک سیاستمدار من حالا قرار تو شهرزادم برات چاپ کنن
یه شبم رفتیم رستوران هندی که موزیک زنده داشت و شما حساااابی خوشت اومد
پسر قشنگ شیرین زبونم انقدر حرفای قشنگت زیاد که واقعا نمیشه همه نوشت فقط این بگم که خیلی حاضر جوابی و برای هر حرفی یه جواب کامل و قانع کننده داری
بهت گفتم اگه حرف بد بزنی تو دهنت فلفل میریزم حالا هر روز بهم میگی اگه بگم بیتبیت (بی تربیت) به تو چه ربطی داره (جدیدا این حرف بد یاد گرفتی تا بهت میگم نویان این کارو نکن میگی به تو چه ربطی داره البته با ترس از فلفل دیگه نمیگی ) و کله پوک (این دیگه از کجا یاد گرفتی نمیدونم) تو دهنم فلفل میریزی فقط وروژک فلفل نداره
این فلفل سوژه کردی به دایی مهدی میگفتی بگو بیتبیت اون بیچاره هم میگفت بعد با یه حالت جدی میگفتی حرف بد زدی الان تو دهنت فلفل میریزم خیلی جدی فلفل از رو میز برمیداشتی تو دهنش میریختی
بازیهات با دوست خیالی خیلی زیاد شد و یه سر با خودت حرف میزنی میگم نویان کیه میگی بشم (بچم) من باباشم میگم مامانش کجاست میگی تو اتاق اسم بچشم گل پریساست حالا این اسم از کجا اومده نمیدونم
نویان جونم دوشنبه تو مهدکودک پیژامه پارتی داره فکر کنننننننننننن باید با پیژامه برن
این پدرو پسر تو رستوران که نویان مات موسیقی شده
اینم یه نمونه از کارای خیلی خطرناک که آقا نویان یاد گرفته و قلب مامانش وایمیسته
اینم شما امیرعلی که تو جشن ولنتاینی که بابایی واسه من گرفت اونم شمع 5 برای 5ب سال زندگیمون
بابامحسن یه خرسی قرمز واسه من گرفت یه اسب خوشگلم واسه شما ولی شما همش خرسی من میگیری میگی مال من بعد دو تایی مثلا دعوامون میشه
همینجا یه تشکر ویژه از محسن عزیزم که همیشه بهترین همسر وبابای دنیاست عاشقتتتتیم عزیزم
اینم عکسای پسرس در حال درست کردن زبرا کیک
ل
اینم پسر مبتکر که چون کلاه آشپزی نداشتیم که بهش بدیم خودش با کیسه زباله کلاه درست کرد و داره کباب درست میکنه تمامی ایده های کباب پزی هم از خودش
دوستتتتتتتتتداریم پسر بی همتای ما