تعطیلات
سلام گل پسرم
عزیزم این چند روز تعطیلات خیلی بهمون خوش گذشت به تو که دیگه آخه مامان جون و دایی مهدی ماری جون وعمو محمد اومده بودن خونمون وشما ذیگه ترکوندی از شیطونی
یکشنبه ١٢ خرداد تولد بابا محسن بود منم از سر کار اومدم دنبالتون مهدکودک با هم رفتیم میلاد نور واسه بابامحسن کادو ٣ تا تیشرت ٢ تا شلوار و یه کفش خریدیم شمام تا وارد پاساژ شدی مثل همیشه رفتی سراغ بستنی و بستنی به دست دنبال من میومدی اگه بدونی قیافت چه خنده دار بود الهی فدات بشم من
شبم مهمون داشتیم که خیلی خوب بود شما و آرتین کلی بازی کردین
مامانی ٢ شنبه رو هم مرخصی گرفته بود تا بیشتر با هم باشیم والبته شمارو از پوشک بگیریم به کمک مامان جون که خیلی راحت موفق شدیم البته فقط جیش ولی پی پی هنوز تو شلوار ومن راه درازی در پیش دارم امیدوارم امروز تو مهدکودک موفق بشی و تو شلوار خرابکاری نکنی
جالب اینه که هر دفعه که تو دستشویی جیش میکردی سریع میگفتی جایزه جایزه و هر دفعه جایزه میخواستی چیکار کنیم تقصیر خودمون که این ایده رو تو ذهنت گذاشتیم.
دوست دارم پسر خوب من امیدوارم همه مراحل زندگیت با موفقیت پشت سر بزاری بوسسسسسسسسسسس