بدون عنوان
سلام عزیز دلم
اومدم بگم خیلی دوست دارم انقدر واسه مامان شیرین زبونی میکنی که دیگه دارم دیوونه میشم
دیروز داشتم به بابا محسن میگفتم این شلوار نپوش اون یکیو بپوش بابامحسنم میگفت نه که یهو اومدی با یه لحن جدی به بابا میگی بپوش دیگه بابامحسن چرا مامانیو اذیت میکنی بله محسن جان مواظب خودت باش که پسرم مثل شیر پشتم تا بابامحسن من ببوس بدو بدو میای تو هم شروع میکنی به بوسیدن منم دیگه حسابی ذوق میکنم یه بوسم داریم که شما وسطی من و بابایی ازدو طرف با هم لپات میبوسیم بعدم باید بگیم سه تایی سه تایی (یعنی سه تایی با همدیگه)
تا یه جات درد میاد میای میگی مامانی بوس منم تا بوس میکنم میگی خوب شد.
فردا مهمون داریم خدا به دادم برسه با شما چه جوری به کارام برسم دیشب داشتم سبزی پاک میکردم نصف سبزیارو خورد کردی ریختی تو کاسه میگی میخوام سبزی پلو درست کنم آخه تو فسقلی چه به سبزی پلو درست کردن
امروزم گیر دادی با ماشین مامانی میرم مهدکودک هرجی گفتم ماشین باباخوشگلتر نرفتی حالا وسط راه تازه یادت افتاد میگی بابامحسن کجاست از دست تو اخه من چیکار کنم وروجک من
راستی دیروز موفق شدم آرشیدا خانم که انقدر تو خونه میگفتی آرشیدا ببینم
دیشب رفتیم میوه بخریم اقا داد میزد ٣ کیلو ١٠٠٠ شمام یاد گرفته بودی داد میزدی میگفتی میخواستم بخورمت خوشمزه
خیییییییییییییییلی دوست داریم