34 ماهگی نویان جون
همه زندگی مامان 34 ماهگیت مبارک
عزیز دلم امروز داره برف میاد و من و یاد 3 سال پیش دقیقا همین روزا میندازه که با مامان جون و بابامحسن اومدیم بهار تا سیسمونی خوشگل شمارو بخریم و من به عشق پسر نازم با اون شکم قلمبه و پاهای ورم کرده تک تک مغازه ها رو میگشتم تا بهترین وسایل برات فراهم کنم و البته دست مامان جون و باباسهراب درد نکنه که بهترینهارو برات خریدن
پسر شیرین زبون من حرف زدنت خیلی تغییر کرده با اینکه شما جزو بچه هایی بودی که خیلی زود حرف زدی و جمله گفتی ولی الان احساس میکنم مثل مردا حرف میزنی و حتی تیکه های خیلی با نمک میگی ولی غلطات سر جاش
شما داشتی گارفیلد نگاه میکردی من از دستشویی اومدم بیرون بهم میگی کجا بودی میگم دستشویی میگی آفرین مادر من امروز وقتی داشتیم از مهد میومدیم چسب کفشات نبستم عصبانی شدی که اینارو چرا نبستی هر چی گفتم اشکالی نداره قبول نکردی آخر مجبورشدم وایستم کفشات درست کنم بعدشم بهم میگی آخه مامانی چرا کفشم نبستی من و خیلی ناراحت کردی
جدیدا به شب و روز گیر دادی تا صبح از خواب بیدارت میکنم میدوی پشت پنجره ببینی روز شده یا نه بعدازظهرم که میخوام بخوابونمت میگی الان روزه وقت خواب نیست من نمیخوابم
عاشق کتاب خوندنی و روزی 10 تا کتاب حداقل میخونیم و همه کتاباتم حفظ شدی کارتات همه رو بلدی و کلا هر کتاب جدیدی که میخر یم 2 روزه برات تکراری میشه از بس میخونیم خودتم که میخونی خیلی بامزه با یکی بود یکی نبود شروع میکنی وسطاشم میگی بله بچه ها انقد بامزه میگی میخوام بخورمت
جمعه ناهار رفتیم بیرون یه رستوران سنتی خوشگل بود طبق معمول شما بابامحسن شیشلیک خوردین وسط غذا دارم بهت ماست میدم میگی نمخورم دارم کیشمیک میخورم
بعدشم رفتیم نمایشگاه کودک و نوجوان که خیلی شلوغ بود و لی خوب بود شما یه لباس پلنگ صورتی خریدی ودیگه از تنت در نیاوردی همه عکاساهم از شما کلی عکس گرفتن قربون پسر پلنگ صورتیم بشم
شبشم رفتیم گلستان که واسه شما یه دستکش بخریم که بازم اون چیزی که میخواستم ضد آب باشه پیدا نکردم فقط مامانی واسه اینکه دلش نشکنه از تعطیلات یه سویشرت و شلوار خرید
اینم عکسای 34 ماهگی پسر طلای مامان
این آقا نویان در تمام مراحل آشپزی در کنار مادرجانشان حضور دارن و بعدشم میگن دیدی چه غذای خوشمزه ای پخته کردم اینجام رفتم از حضور فعال پسری عکس بگیرم خوشگل مامان یه کوچولو دستش سوخت ولی تا دو ساعت داشت ناز میومد
به علت نداشتن شمع 4 از دو تا 2 استفاده کردیم
الهی من فدای خنده خوشگلت بشم نفس من
این گلم بابامحسن یهویی واسه بنده خریدن و بسیار بسیار مشعوف شدیممرررسی عشقم
خوشگل مامان این لباساتم مامان جون زحمت کشید بر ات بافت البته خیلی بافت این یه نمونش
عاشق این پشت موهاتم که بلند شده
دوستون دارم تا بینهایت