عاشگتم
سلام بهترینم
٢روز مامان اصلاً حالش خوب نبود ببخشد پسرم که خسته بودم نتونستم زیاد باهات وقت بگذرونم
دیشب که حالم خوب نبود بهت گفتم بیا مامان و ببوس مامان خوب بشه اومدی دستات و انداختی دور گردنم بوسم کردی بعد گفتی عاشگتم آخه همه ق هارو گ میگی اگه بدونی چقدر ذوق کردم همه دردام خوب شد جوجه کوچولو من
نویان شما وقتی تو شکم مامانی بودی اسمت گذاشته بودم دنبولک آخه فدات بشم خیلی تپل بودی وقتی هم دنیا اومدی ٤ کیلو ٢٠٠ گرم بودی وقتی دکتر تو رو از تو دلم دراورد بهم گفت خانم این پسرت پهلوان قدتم ٥١ سانت بود اخه به بابایی رفتی همیشه که یاد اون شب میفتم دلم هری میریز نمیتونم احساسم تو اون لحظه بگم که دیگه مامان شده بودم
دیشب حالم بد بود الکی به بابایی گیر دادم همینجا ازش عذر میخوام چون حرفای خوبی نزدم
ببخشید بابا جون جون مهربون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی